سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ولایت نور

ایا فقه پلی است برای حقوق؟

این جمله را کامل بخونید :فقهی که اکثر مسائل آن با مقتضیات زمان نمی خواند و متاسفانه کاری در جهت به روز رسانی ان نشده چطور می تواند پلی باشد برای حقوق ؟و این تطابق نداشتن آن با مقتضیات زمان باعث ایجاد مشکل هم شده است چه برسد به اینکه پل باشد..

این نظر یکی از دوستانمان در وبلاگش بوده که وبلاگهای دیگر هم اقدام به طرح این نظر و عده ای هم در صدد  پاسخ ان برامدند. . حالا ما در اینجا به بررسی این موضوع میپردازیم.

 که ایا فقه پلی است برای حقوق و ایا حقوق غیر از فقه در یک نگاه چیز دیگری هست و.سوالات دیگری از این قبیل.

 برابی طرح این بحث چند معیار قرار داده و سپس با تطبیق هر کدام بر این ملاکها برتری یکی را انتخاب میکنیم.

1:استدلال پذیری علمی  فقه یا حقوق

2:دوری از خطا و اشتباه

3:توجه به نیازهای واقعی انسان و مصالح ومفسد جامعه انسانی

4:باز دارندگی  هر کدام و

و  شاید ملاک های دیگری بتوان ترسیم کرد که الان به ذهن بنده خطور نکند.

در باره ملاک اول باید گفت بسیار بدیهی است که  اندسته از قوانینی که از فقه نشات میگرند گاهای موقع بعضی از مواد انها حاصل جدال های استدلالی  فقهای بزرگ بوده  که در چندین سال  منجر به یه فتوای فقهی شده و مبانی استدلال انها نوعا  ار مبانی علمی و اصولی و فقهی  نشات میگیرد. مثلا. در اکراه در قتل موضوع ماده 211 قانون مجازات اسلامی با مراجعه به منابع فقهی  و خصوصا استدلال های که میشود  خواننده را از کیفیت بالای علمی استدلالهای  طرح شده به وجد می اورد. و در اکثر فتاوای حقوقی فقها جدال های علمی استدلالی صورت گرفته و نهایتا یک فتوا به لحط استدلای علمی موفقتر بوده که نوعا تحت عنوان نظر مشهور فقها بیان میشود .. مثال در بحث  شهادت فرزندعلیه پدر که  در قانون فعلی سکوت کرده میبینیم که عد های ازفقها  قائل به عدم قبول چنین شهادتی هستند  . به چند دلیل 1:میگویند شهادت فرزتد علیه پدر موجب اذیت پدر شده و  و این منجر به ناراحتی پدر از فرزند و نهایتا موجب عاق والدین شده ازطرف دیگر عاق والدین از گناهان کبیره بوده و گناهان کبیره یکی از شرایط شهادت را که عدالت باشد از بین میبرد فلذا فرزند نمی تواند شهادت دهد و .. دلایل دیگر..1

عده ای دیگر از فقها این نظریه را نقد میکنند  و میگویند که ملاز مه ای بین  شهادت فرزند و تکذیب پدر نیست  چرا که بعضی موقع پدر در اعتقادش اشتباه و خطا کرده  که در اینصورت شهادت تکذیب وی نیست .علاوو بر اینکه تکذیب پدذر در جایی که برای اقامه یک حقی باشد در واقع احسان به پدر هست  چرا که  ذمه وی زرا از حق دیگری برئ میکند .و....2

علاوه براین  اطللاق ایه مبارکه :کونوا قوامین بالقسط شهدا ء لله و لو علی انفسکم او علی الوالدین ...دلالت بر قبول چنین شهادتی میکند .. اشاره به این نکته لازم است که  در این بین بعضی استدلال های دیگری از طرفین بوده که بخاطری دوری از اطاله کلام اورده نشدند...این یه قسمتی از یک ماده بوده که اینقدر فقها روی ان بحث دارند.3

 از طرف دیگر کدام ماده حقوقی را یمتوانید پیدا کنید که با مبانی علمی  تصویب شده باشد. غیرب از موادی که درفقه بحث شده اند بسیار نادرند که از پشتوانه علمی برخور دار باشند  و بدیهی است به همین دلیل است که معمولا نه باز دارندگی  کافی برخوردارند و لذا هر از چند گاهی منسوخ میشوند..مثلا وقتی که قانون چا ازسال از  تول تا الان 11 بار تغییر کرده نشان چیست؟غیر از این است که بعد از هر بار تصویب و تغییر  فهمیدند که یا کارایی نداشته و یا اثرات منفی برش بار شده است و لذا روی به تغییر اورده اند  و درد مندانه باید گریست برا این داشجویان و استادان حقو ق که جاهایی که فقه ساکت مانده در اوج هنرمندی دست گدایی به قوانین دیگر کشورها انداخته اند غافل ازاینکه ساختار اجتماعی  محل اجرای دو قانون متفاوت و.گاهی متضادند...

با این گفته ایا اگر حقوق را یک رشته علمی که شاخصه اصلی ان بحث و استدلال پذیری است  غیر از فقه چیز دیگری هست اگر فقه را جدای از حقوق تلقی کنیم و یا حتی پلی برای  حقوق تلقی کنیم دیگر میتوان به حقوق بعنوان یک رشته علمی توجه کرد . باید صریحا گفت نه ا و در حقوق ایران ان فقه است که به حقوق م بعونوان یک رشته علمی ماهیت میبخشد و گرنه حقوق به خودی خود و جدای از فقه  رشته علمی و دانشگاهیث نیست بلکه  بیشتر شبیه یک فن است تا علم. در ادامه به بقیه ملاکها میپردازیم.

-----------------

 

1:تکمله المنهاج . ایت الله خویی .ج 41 ص118

2:تکمله المنهاج . ایت الله خویی ج 1ص42

سو.ره مبارکه نساء ایه 135