جایگاه حقوق افراد در نظام حقوقی اسلام
یکی از امتیازات حقوق اسلام نسبت به نظام های حقوقی دیگر این است که توجه خاصی به حقوق افراد دارد.در اسلام افراد حتی انکه مرتکب جرمی شده است دارای حقوقی است که دیگران مکلف به رعایت ان هستند .در همین راستاست که اصل سی و نه قانون اساسی مقرر میدارد :هتک حرمت کسی که به حکم قانون دستیگر و یا زندانی و یا تبعید شده ممنوع است و ...
طیبعی است که برای صیانت از حقوق افراد باید یک سری قواعدی وضع شود که نظام حقوقی اسلام در همین راستا 15 قرن پیش مقرراتی را به عرصه اجرا میگذارد که حتی بشر امروزی و نظام های حقوق انان هنوز نتوانسته اند مثل ان را بیاروند و یا حتی الان هم به ذهن انها خطور نکرده است.
اسلام برای انسان حقوقی فراتر از انچه نظام های حقوقی امروزی و بشر به خطا رفته که تنها به بعد مادی و جسمانی وی قائلند بر میشمارد بسیار بدیهی است که در اندیشه ای که انسان را خلیفه الله میداند انسان جایگاهی ویژه ای دارد چرا که دراین نگاه انسان رنگ خدایی دارد ولی دراندیشه ای که انسان راصرف یک جسم و فقط به بعد حیوانی ان توجه داشته و ازبعد محوری و روحانی ان غافل گشته باچه ادعایی و. باچه استدلالی می تواند مدعی دفاع ارحقوق افراد شود نمی دانم.
اسلام باطرح دفاع و صیانت ازحقوق افراد برنامه اجرایی ان را هم در همان زمان شروع میکند .قواعدی مثل اصل برائت افراد . یا اصل قانونی بودن جرم و مجازات که در فقه اسلام تحت عنوان قبح عقاب بلا بیان مطرح است و..
در بعضی جرایم دیگر اسلام علیرغم منع انها و وعدن کیفرهای شدید در باره انها نظر بر مخفی نگه داشتن و عدم اثبات ان جرایم داشته است و با کمی تامل در ان جرایم وطرق اثبات انها این مطلب روشن میشود.جرایمی مثل حد زنا وحد لواط و...این حاکی از ان است که هر چند عدم افشا انها و و منکرات شبیه انها هدف نظام حقوقی اسلام بوده ولی نمی توان از این غافل شد که به جهت خرد کنندگی شخصیت انسانی این قبیل جرایم اسلام در کنار اهداف دیگر اسلام تمایل به مخفی نگه داشتن انها داشته است ....
نکته.منتظر نقد دوستان هستم