پدرم می گقت فقط بگو یا فاطمه الزهرا
پسری نحیف بود. اصلا بهش نمی امد که کسی رو کشته باشه سنش هم خیلی زیاد نبود فقط شانزده سالش بود که اون اتفاق براش افتاده بود.تو یه لحظه یا تو یه هزارم ثانیه یه تصمیم گرفت و شد انچه نباید می شد.حالا خانواده ای رو داغدار کرده بود.مسلمانی رو کشته بود و این از مسلمات اسلامه که خون مسلمان نباید هدر بره و خدای سبحان هم در قران می فرماید: «و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا»؛ و هر کس بیگناه کشته شود برای وارث و سرپرست او حق و قدرت تلافی و قصاص مقرر فرموده ایم. (اسراء/33)
حکم قصاصش در دیوان عالی کشور تایید شده و داره روز موعود فرا میرسه و وی رو دست و پا بسته از از بند بیرون میاورند ببرند برای قصاص .
تو رواهر داد می زد یا فاطمه الزهرا یا فاطمه الزهرا یا فاطمه الزهرا .بش گفتم حالا برید پیش اون اولیا دم به پاشون بیفتید التماس کنید.گریه میکرد و قطرات زلالی باران تر از باران به گونه هایش جاری بود وگفت نه .پدرم گفته فقط بگو یا فاطمه الزهرا و ...
من بجاش رفتم التماس از اونهایی که برا اجرا ی قصاص اومده بودند و به پاشون افتادم گفتم ببینید چه ضجه های میزنه نگاه مادرش کنید و...گفتن خانم تو که خودت اومدی برا قصاص چرا خودت از قاتل داداشت نمی گذری؟ من گفتم .. من گفتم ... دیدم هیچی نمی تونم بگم و برگشتم.هر طوری شده بود اونا رو بردند رو صحن که حلقه ها رو گردنشون بندازن ...طاقت نیاوردم ...
دوباره رفتم پیششون گفتم تو روخدا ببخشید ونذارید دیگه این جوون نفس نکشه و گفتم و گفتم و گفتم و ناگهان گفتم منم می بخشم و همین رو گفتم صدای صلوات فضا رو معطر کرد ... و هر دو ...
قاتل رو می دیدم که همونجا پاهاش سست کرده سر و گذاشت زمین های های گریه کردن..
با خودم گفتم خدایا ای حکیم توانا..
در قران کریمت فرمودی : َ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ.(بقره ایه 179)
ولی اینو هم سفارش کردی که اگر ببخشیم نیکوتر است و علماء ما به ما گفتند که قصاص حق ماست و ما طبق تصریح خدای سبحان بخشش بهتر از ..پس ما از این حق خود می گذریم. ..
خدای سبحان برای اینکه روشن شود که مسئله قصاص حقى براى اولیاى مقتول است و هرگز یک حکم الزامى نیست ، و اگر مایل باشند مى توانند قاتل را ببخشند و خونبها بگیرند، یا اصلا خونبها هم نگیرند، اضافه مى کند: ((اگر کسى از ناحیه برادر دینى خود مورد عفو قرار گیرد (و حکم قصاص با رضایت طرفین تبدیل به خونبها گردد) باید از روش پسندیدهاى پیروى کند (و براى پرداخت دیه طرف را در فشار نگذارد) و او هم در پرداختن دیه کوتاهى نکند)) (فمن عفى له من اخیه شى ء فاتباع بالمعروف و اداء الیه باحسان ).
به این ترتیب از یکسو به اولیاى مقتول توصیه مى کند که اگر از قصاص صرفنظر کردهاید در گرفتن خونبها زیاده روى نکنید و به طرز شایسته با توجه به مبلغ عادلانهاى که اسلام قرار داده و در اقساطى که طرف قدرت پرداخت آن را دارد از او بگیرید.
و از سوى دیگر با جمله و اداء الیه باحسان به قاتل نیز توصیه مى کند که در پرداخت خونبها روش صحیحى در پیش گیرد و بدهى خود را بدون مسامحه بطور کامل و به موقع اداء نماید.
و به این صورت وظیفه و برنامه هر یک از دو طرف را مشخص کرده است .
*************************8
((اى خردمندان ! قصاص براى شما مایه حیات و زندگى است ، باشد که تقوا پیشه کنید)) (و لکم فى القصاص حیاة یا اولى الالباب لعلکم تتقون ).
این آیه که از ده کلمه ترکیب شده ، و در نهایت فصاحت و بلاغت است آنچنان جالب است که به صورت یک شعار اسلامى در اذهان همگان نقش بسته ، و به خوبى نشان مى دهد که قصاص اسلامى به هیچوجه جنبه انتقامجوئى ندارد بلکه دریچه اى است به سوى حیات و زندگى انسانها.
از یکسو ضامن حیات جامعه است ، زیرا اگر حکم قصاص به هیچوجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت مى کردند جان مردم بیگناه به خطر مى افتاد همانگونه که در کشورهائى که حکم قصاص به کلى لغو شده آمار قتل و جنایت به سرعت بالا رفته است .
و از سوى دیگر مایه حیات قاتل است چرا که او را از فکر آدمکشى تا حد زیادى باز میدارد و کنترل مى کند.
و از سوى سوم به خاطر لزوم تساوى و برابرى جلو قتلهاى پى در پى را مى گیرد و به سنتهاى جاهلى که گاه یک قتل مایه چند قتل و آن نیز به نوبه خود مایه قتلهاى بیشترى مى شد پایان مى دهد، و از این راه نیز مایه حیات جامعه است .
و با توجه به اینکه حکم قصاص مشروط به عدم عفو است نیز دریچه دیگرى به حیات و زندگى گشوده مى شود.
جمله لعلکم تتقون که هشدارى است براى پرهیز از هر گونه تعدى و تجاوز این حکم حکیمانه اسلامى را تکمیل مى کند.